عالم ربانی، حضرت آیتاللّه حاج شیخ ابوالحسن ایازی از چهرههای برجسته دانش و تقوا در خطه سرسبز مازندران بود. ایشان در سال ۱۳۱٠ شمسی در رستمکلای بهشهر دیده به جهان گشود. والد مکرمش مرحوم ملا حیدر ایازی که از فضلای ممتاز زمان خویش به شمار میرفت، به خاطر علاقه وافرش به مقام شامخ ولایت، نام ابوالحسن بر کودکش نهاد، بدان امید که در آینده از مروجین دین و ناشران اخلاق و مشی علوی گردد، که البته تقدیر الهی نیز چنین افتخاری را برای او رقم زد.
پس از اتمام دوره دبستان، با ارشاد و هدایت پدر، به حوزه علمیه کوهستان که با مدیریت حضرت آیتاللّه محمد کوهستانی اداره می شد، راه یافت و از محضر آن فقیه صمدانی، درسهای علمی و عملی فراوانی گرفت.
آیت اللّه ایازی درباره تحصیل خود در حوزه علمیه کوهستان می گوید: «از سال ۱۳۲٠ تا ۱۳۲۴ در حوزه علمیه کوهستان، مقدمات تحصیل را نزد استاد عارف، آیتاللّه کوهستانی طی کردم. او مانند ماه در میان اقران خود میدرخشید و حوزه او نیز سرآمد حوزهها بود. این هم از الطاف الهی بود که شامل حال شد. تحصیلات مقدماتی را در محضر استادی کسب فیض نمودم که از نظر تقوا و معنویت علاوه بر مقام علمی، سرآمد همه اقران بود. تمام حرکات و سکنات و زندگی زاهدانهاش، الگویی برای طلاب بود و در شخصیت سازی معنویام نقش بهسزایی داشت».
ورود به حوزه علمیه قم
آیت اللّه ایازی پس از چندی استفاده از محضر فقیه و عارف کوهستان، و اعاظم حوزه علمیه ساری، برای ادامه تحصیل راهی حوزه علمیه قم گردید و با درک محضر چهره های پرآوازه علمی و اخلاقی قم و برخورداری از فضای ملکوتی بارگاه کریمه اهل البیت حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها، گام های بلندی در جهت ارتقای علمی و اخلاقی برداشت.
ایشان خاطرات جالبی از دوران اقامتش در قم دارد که بخشی از آن را مرور می کنیم: «در زمان ورودم به حوزه علمیه قم، مدارس معدودی برای اسکان طلاب، وجود داشت. در زاویه مدرسه فیضیه که با برکتترین مدارس بود، حجرهای وجود داشت که انبار مدرسه بود. هنگام ورود میبایست به حالت رکوع وارد میشدیم و اگر میایستادیم، سرمان به سقف اصابت میکرد. حقیر با یک سید بزرگوار، در آن اتاق آنچنانی زندگی می کردیم و در مدت اقامتمان در آنجا، نماز را زیر کتابخانه مدرسه میخواندیم، چون در آنجا نمیتوانستیم در حال قیام باشیم؛ در عین حال، هرگز ناراحت نبودیم، بلکه آن اتاق محقر با سقف کوتاه، از کاخهای سر به فلک کشیده برایم با ارزشتر بود.
روزی یکی از شخصیتهای ثروتمند و با موقعیت شمالی به دیدنم آمد. وقتی وارد حجره شد و نشست، نخستین جملهای که پس از تعارف معمولی بر زبان آورد، این بود: اگر یک میلیون تومان به من بدهند، حاضر نیستم حتی یک لحظه این جا بمانم! در پاسخ گفتم: اگر من سرمایه هنگفتی داشتم حاضر بودم همه را تقدیم کنم تا یک لحظه در این بهشت معنوی باشم ... !
مدرسه حال و هوای معنوی عجیبی داشت، فضلا و بزرگانی مانند شهید مطهری و بسیاری از شخصیتهایی که در قید حیاتند در حجرههای فیضیه مسکن داشتند.
هجرت به نجف اشرف
آیت اللّه ایازی پس از دوازده سال تحصیل و تهذیب نفس در حوزه علمیه قم، بنا به سفارش والد گرانقدر و استاد گرانمایه اش آیتاللّه کوهستانی راه نجف اشرف را در پیش گرفت و به عشق جرعه نوشی از فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام؛ در بارگاه ملکوتی علوی و باب علم النبی سکنا گزید. ایشان در این هجرت علمی توفیق یافت تا محضر بزرگان فقه و معارف و اخلاق و تقوا را تجربه کرده و توشه لازم را برچیند.
دو درخواست از محضر مولا
آیت اللّه ایازی با اشاره به خاطرات دوران تحصیل در نجف می گوید: دو درخواست از حضرت داشتم یکی آن که عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! از آغاز ورودم به نجف تا هنگام مراجعت میهمان شما هستم و جز این باب، به هیچ بیتی از بیوت، عرض ادب نمی کنم؛ و دومین حاجتم این است که این همه راه آمده ام محضر شما برسم، چون رسول اللّه ط فرمود: «انا مدینت العلم و علی بابها» بنده به خاطر همان علم حقیقی و نوری که «یقذفه اللّه فی قلب من یشاء» (است) آمدم تا آن را کسب کنم. اگرچه به درس و بحث معمولی و قیل و قال می پردازم، ولی همه این ها به خاطر رسیدن به آن علومی است که فرمودید: «یا کمیل ان ها هنا لعلما جما...» البته ایشان با جدیت و اخلاص خود و بهره مندی از عنایت حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی ظ به این دو خواسته دست یافت و به مراتب عالی علمی و معنوی رسید.
مراجعت به وطن
مردم عالم دوست خطه مازندران به ویژه اهالی بهشهر و رستمکلا از مدت ها در انتظار بازگشت آن عالم ربانی به سر میبردند و با درخواستهای مکرر خود از طریق حضرت آیتاللّه کوهستانی خواهان عزیمت آیتاللّه ایازی به موطن خود شدند تا این که ایشان به امر بعضی اساتید در نجف، دعوت هموطنانش را پاسخ مثبت داده و با کوله باری از دانش و تقوا به زادگاه خویش مراجعت نمود. حضور آیتاللّه ایازی با استقبال بی نظیر مردم همراه بود و آثار و برکات علمی و معنوی بسیاری در منطقه داشت.
تشکیل حوزه علمیه
پس از مراجعت آیت اللّه ایازی از نجف، حضرت آیتاللّه کوهستانی به دیدار ایشان آمدند و در ضمن خیر مقدم گویی توصیه هایی داشتند که از جمله آن ها این بود که: «اگر می خواهی عمری با برکت داشته باشی، به تأسیس حوزه علمیه و تربیت طلاب بپرداز و از آمد و شدها بپرهیز که مانع موفقیت در این مسیر خواهد شد.»
تأیید امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
آیت اللّه ایازی در خاطراتش می گوید: «قریب یک ماه دید و بازدید داشتیم. کم کم بنای تأسیس مدرسه را گذاردم. در مقابل مسجد جامع، دوازده اتاق بدون این که از سهم امام ظ مصرف کنیم ساختیم و تمام شد. حوزه را درست کردیم اما از طلاب کسی مراجعه نکرد! قلباً ناراحت شدم.
در عالم روِیا دیدم حضرت بقیت اللّه (ارواحنا فداه) که به همراهشان، مرحوم آیت اللّه بروجردی هم تشریف داشتند، تمام حجرات را آن حضرت تحویل گرفته است و بعد، رو به من کردند و فرمودند: «آقای ایازی! مواظب طلاب باش»... به تدریج طلاب از اطراف قائم شهر و ساری و بابل سرازیر شدند و اجتماع معتنابهی شد.»
رابطه پدرانه با طلاب
مرحوم ایازی از آغاز تأسیس حوزه علمیه، تا اواخر عمر شریفشان، به تعلیم و تربیت طلاب و رشد و بالندگی آن ها می اندیشید و خود را وقف این کار مهم کرده بود. چهل سال هر صبح و شام مسیر مسجد و مدرسه (محل درس و بحث طلاب) را می پیمود و به یکایک حجرات و طلاب سرکشی می کرد. رابطه اش با طلبه ها بسان پدری مهربان و دلسوز با فرزندانش بود. اگر طلبه ای بیمار می شد به عیادتش می رفت و چنان چه وضع مزاجی اش خوب نبود، می فرمود: او را به منزل ما ببرید؛ وقتی وارد منزل می شد، ایشان و همسر مکرمه اش مثل پدر و مادری مهربان، از آن طلبه پرستاری می کردند.
آن قدر با مهربانی و دلسوزی با طلاب برخورد می کرد که آنها، او را «آقا جان» خطاب می کردند. روزی به ایشان خبر دادند که فلان طلبه، پدرش را از دست داده و به خاطر این مصیبت، متأثر و متألم است. ایشان نزد آن طلبه رفتند و در مقام تفقد و دل داری، او را در آغوش گرفتند و فرمودند: اگر پدر شما از دست رفته، ایازی که نمرده... نگران نباش و اشک چشمان آن طلبه خردسال و پدر از دست داده را با دستان مبارکشان پاک کردند.
ویژگیهای اخلاقی
آیت اللّه ایازی از معدود عالمانی بود که از علم و اخلاق، فقاهت و عرفان، مدیریت و مردم داری، بصیرت و آگاهی به نحو چشمگیری برخوردار بود و سیمای ملکوتی اش هر بیننده را به یاد خدا می انداخت.
ساده زیستی
آن عالم وارسته یک عمر در خانه ای گلی و کوچک و ساده که آن را هم از پدر به ارث برده بود، زندگی کرد؛ این خانه به حسینیه شان متصل بود که محل ملاقات های مردمی ایشان بود و با گشاده رویی از مردم استقبال می کرد. هیچ وقت اجازه نمی داد درب منزلشان را ببندند. می فرمود: نکند کسی به ما پناه بیاورد و در منزل ما را بسته ببیند و ناامید برگردد. غذایش ساده و کم بود. در طول سال، ظهرها ناهار را با میهمانان میل می کرد. بعد از ادای فریضه ظهرین، همه میهمانان را اعم از فقیر و غنی، عالم و بی سواد سر یک سفره با یک قرص نان و یک کاسه آش ساده پذیرایی می کرد.
دل باخته اهل بیت علیهم السلام
آیت اللّه ایازی، عاشق و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود و همواره مردم را در عمل و با زبان به تولی آل اللّه و تبری دشمنان و غاصبان حقشان سفارش می کرد. البته ایشان محبت را بدون معرفت، ناقص می دانست و گاهی سبب گمراهی و سرگردانی تلقی می کرد. به زیارت جامعه کبیره عشق می ورزید و معتقد بود پس از قرآن، تمام معارف اسلامی در زیارت جامعه کبیره وجود دارد. ارادت عجیبی به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا ظ داشت و به محض شنیدن نام آن حضرت، بی اختیار اشک از دیدگانش جاری می گشت و در مجلس عزای سرور آزادگان به شدت منقلب می شد.
مدافع ولایت فقیه
ایشان از مدافعان اصل ولایت فقیه بود و در سخنانش می فرمود: اگر ولایت فقیه را از این انقلاب بگیرند، این انقلاب از بین خواهد رفت و هیچ چیز برای آن باقی نخواهد ماند؛ و همیشه این جمله معروف خود را تکرار می کرد: «اصل همه اصل ها، در همه نسل ها ولایت فقیه است.» در همان سال های 1344 شمسی در جمع طلاب فرموده بود: «امروز تنها حلقوم آزاد در دنیا، حلقوم آقای خمینی است.» و در سال های اخیر و بعد از رحلت حضرت امام می فرمود: «شخصی که امروز در کشور قائمه است و نظام را حفظ می کند، مقام معظم رهبری (حضرت آیت اللّه خامنه ای) است.»
درایت و هوشیاری
از امتیازات این عالم ربانی آگاهی به اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه بود. یقینا او این روشن بینی و بصیرت را با نور الهی به دست آورده بود که حدیث شریف می فرماید: «اتقوا فراست المؤمن فانه ینظر بنوراللّه» افراد و چهره ها را خوب می شناخت و خطرناک بودن مهره هایی چون بنی صدر و قطب زاده را از قبل پیش بینی می کرد و می فرمود: «این ها تربیت شدگان غرب هستند، این ها مأموریت دارند. امام هم این ها را قبول ندارد و من هم این ها را تأیید نمی کنم، حقایق بعدا روشن خواهد شد.» از حضرت آیت اللّه جوادی آملی نقل شده است که فرموده اند: «مرحوم آیت اللّه ایازی از جهت فراست، در میان علما و مشاهیر، مردی کم نظیر بود». برخی افراد، پیش گویی های ایشان را حمل بر غیب گویی می کردند، ولی ایشان در پاسخ می فرمود: این از فراست است نه غیب. آیت اللّه ایازی همگام با روحانیت مبارز مازندران بیانیه بر علیه رژیم ظالم شاه صادر می کردند.
حضور در جنگ تحمیلی
در دوران سخت جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی، طلاب حوزه علمیه آیت اللّه ایازی به امر ایشان ستاد پشتیبانی به منظور اعزام نیرو به جبهه ها تشکیل دادند و به مرور عازم جبهه شدند. آنان در طول جنگ تحمیلی در عملیات های مهمی شرکت کرده و پنجاه شهید تقدیم اسلام نمودند. با شهادت این عزیزان، استاد نیز با وجود ضعف و کهولت سنی، طاقت نیاورده و در برهه ای از زمان، عازم مناطق جنگی گردید. ایشان با این حرکت هدف دار خود، که زمانی طولانی را به خود اختصاص داد، از مناطق مختلف جبهه ها دیدن کرد و با ایراد سخنرانی در جمع رزمندگان، باعث دلگرمی و تقویت روحیه آنان گردید.
ارتحال
این فقیه و عارف وارسته در ۱۲ اسفند ۱۳۸٠ همزمان با دوم محرم الحرام به لقاءاللّه و سرای باقی شتافت. پیکر پاک آن اسوه زهد و تقوا، در میان حزن و اندوه اقشار مختلف مازندران با حضور نماینده ویژه مقام معظم رهبری تشییع و در زادگاهش به خاک سپرده شد.